محمدرضا عاشوری

وبلاگ نوشته‌ها و روزنوشته‌های محمدرضا عاشوری

کسی می‌داند چرا کتاب انقدر گران است؟

دیروز که برای پیاده‌روی رفته بودم مسیرم به یکی از کتاب فروشی‌های شهر افتاد. تصمیم گرفتم سری به کتاب فروشی بزنم و از تماشای انبوه کتاب‌ها کمی کیفور شوم. تجمع کتاب‌ها را دوست دارم و از تماشای آنها لذت می‌برم. کتاب‌فروشی و کتابخانه می‌تواند برای من یک محل تفریحی برای گشت و گذار و وقت گذرانی باشد. از آن جاهایی که احساس نمی‌کنم زمانم را بیهوده تلف کرده‌ام.

موجود بودن چند کتاب را از فروشنده سوال کردم که یا نداشت یا چاپ نمی‌شد. تورقی هم به چند کتاب که تاکنون اسمش را نشنیده بودم زدم.

از قیمت کتاب‌ها نگویم که دل خونم. کتاب ۳جلدی مدار صفردرجه احمد محمود 400 هزار تومان ناقابل. آدمی که بخواهد این کتاب را داشته باشد باید 400 هزار تومان از شکم زن و بچه‌اش بزند و این کتاب را بخرد. زیبا نیست؟

میان بلبشوی این گرانی‌ها چه کسی به فکر قیمت کتاب است. اصلاً چه معنی دارد مردم کتاب بخرند؟ والله نمیدانم باید خر چه کسی را چسبید و از او سوال کرد چرا کتاب انقدر گران است؟ 

خلاصه که دیروز هیچ کتابی نخریدم. دروغ چرا قصد خرید هم نداشتم، خواستم از تماشای کتاب لذت ببرم که با دیدن قیمت کتاب‌ها برق از سرم پرید و ناامید از آنجا زدم بیرون.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
این وبلاگ شامل نوشته‌های پراکنده‌ و روزنوشته‌هایی است که تصمیم گرفته‌ام منتشر کنم.

Designed By Erfan Powered by Bayan