بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست
این بیت شعر از هوشنگ ابتهاج رو تو اینستاگرام دیدم گفتم تو گوگل سرچ کنم یه بار دیگه شعرشو کامل بخونم. بعضی وقتها یه شعری رو آدم هزار بار میشنوه و میخونه ولی اونقدر توش عمیق نمیشه و درکش نمیکنه اما گاهی تو یه روزهایی از زندگی همون بیت شعر رو انقدر خوب میفهمه که با خودش میگه من این همه این شعر رو شنیدم چرا به معنیش خوب دقت نکرده بودم؟
یه سایتی رو از جستجوی گوگل انتخاب کردم، سایت خوش فرم و ساده و شیکی بود، شعر رو هم با فونتی زیبا و خوانا نوشته بود و واقعا از خوندنش لذت بردم (اینجا) .زیر شعر هم کار علیرضا قربانی که همین شعر رو خونده گذاشته بود که یک بار دیگه شنیدمش!
کامنتهایی که زیر شعر گذاشته بودن خیلی جالب بود. یکی که فکر میکرد آهنگ صدای همایون شجریانه حالا این هیچ، یکی دیگه نوشته بود «روحت شاد» ، حالا هم ابتهاج زنده است هم علیرضا قربانی هم احتمالا صاحب سایت. حالا روح کی شاد خدا میدونه!
یکی هم اومده نوشته هوشنگ ابتهاج خیلی وقته فوت کرده انگار مثلا تو مراسم سومش شرکت کرده و یادشه که ایشون خیلی وقت پیش فوت کرده بودن.
حالا من کاری ندارم و متاسفم نیستم که یه سری کلا تو باغ نیستن. ولی سوال من اینه خب تو که تو باغ نیستی عزیز من چرا نظر میدی؟ چرا کامنت میذاری؟ خب هیچی نگو. هیچی نگو.عه!
- پنجشنبه ۴ ارديبهشت ۹۹