محمدرضا عاشوری

وبلاگ نوشته‌ها و روزنوشته‌های محمدرضا عاشوری

پیاده‌روی 4 دی

امروز به پادکست‌های آقای شاهین کلانتری گوش می‌کردم. پادکستی منتشر می‌کند با عنوان مدرسه نویسندگی. از میان برخی از صحبت‌هایش می‌شود چیز‌های خوبی را گلچین کرد و به کار بست.

مشکل اینجاست که من این پادکست‌ها را موقع پیاده‌روی گوش می‌کنم به همین خاطر نمی‌توانم از برخی نکات یادداشت بردارم. از آنجایی که آقای کلانتری در مورد موضوعات مختلفی صحبت می‌کند یادداشت برنداشتن باعث می‌شود که فراموش کنم در مورد چه موضوعاتی صحبت کرده است.

قصد داشتم امشب برخی از نکاتی که به آن اشاره کرده‌است را در وبلاگم بنویسم که متاسفانه بسیاری از چیز‌ها در حال حاضر در خودآگاه ذهنم حضور ندارند. اما سعی می‌کنم هر آنچه به خاطر می‌آورم را بنویسم.

یکی از موضوعاتی که آقای کلانتری به آن اشاره کرد بحث خواندن داستان بود برای کسانی که قصد دارند نوشته‌های داستانی بنویسند. این موضوع را بار‌ها شنیده‌ام و خود نیز بسیار آن را آزموده‌ام. برای نوشتن داستان باید داستان خواند. یا به قول جیمز جویس (اگر اشتباه نکنم) خونمان باید پر باشد از الکل داستان.

خواندن داستان است که باعث می‌شود ذهن پذیرای تخیل باشد. داستان تخیل را تقویت می‌کند آن را می‌پزد و آماده می‌کند تا بتوانیم خود داستانی خلق کنیم و با آن از مخاطبان‌مان پذیرایی کنیم.

بحث دیگری که آقای کلانتری مطرح کردند در مورد کمال‌گرایی ما انسان‌ها بود. یا حالا هرچه که می‌خواهیم اسمش را بگذاریم. کمال گرایی بهانه‌ای است برای اهمال کاری. بسیاری از ما اینطور هستیم که وقتی برای کاری برنامه ریزی می‌کنیم اگر کار دیگری ناخواسته برای‌مان پیش بیاید که مجبور باشیم کمی در برنامه‌ای که برای خود در نظر گرفته‌ایم تغییر ایجاد کنیم، به کلی آن برنامه را فراموش میکنم یا حتی کل روز‌ را هیچ کاری نمی‌کنیم  تا در شرایطی بهتر و در یک روز و ساعت بهتر کارمان را انجام دهیم.

به شخصه مشکلی که خود از آن رنج می‌برم در بیدار شدن از خواب است. مثلا اگر قصد داشته باشم فردا ساعت 8 صبح از خواب برخیزم و به کار‌هایم بپردازم و اگر این ساعت کمی جا به جا شود فکر می‌کنم کل صبحم از دست رفته است و دیگر هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم و از برنامه‌ای که برای خودم چیده بودم عقب افتاده‌ام.

در حالی که این تفکر بسیار اشتباه‌است. اگر حتی یک ساعت از صبحم به کاری که می‌خواستم انجام دهم بپردازم باز هم به مدت یک ساعت در آن کار جلو هستم.

نمی‌دانم این مشکل چگونه برطرف خواهد شد، از بعضی روش‌ها برای غلبه بر این تفکر و این نوع اهمال کاری استفاده می‌کنم اما متاسفانه فقط چند روز به آن روش پایبند می‌شوم و بعد از چند روز دوباره تفکر غالب همان تفکر اهمال کارانه قبلی خواهد بود.

باید در این زمینه مطالعاتی داشته باشم و روش‌هایی برای را برای غلبه بر اهمال کاری پیدا کنم.

احتمالا افراد دیگری نیز از این نوع تنبلی و اهمال کاری رنج می‌برند و دوست دارند روش‌هایی را برای غلبه بر این رفتار یا انفعال ناخوشایند پیدا کنند. سعی میکنم در این باره چیز‌هایی که یاد می‌گیرم را منتشر کنم تا بقیه دوستان نیز از این یافته‌ها استفاده کنند.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
این وبلاگ شامل نوشته‌های پراکنده‌ و روزنوشته‌هایی است که تصمیم گرفته‌ام منتشر کنم.

Designed By Erfan Powered by Bayan