محمدرضا عاشوری

وبلاگ نوشته‌ها و روزنوشته‌های محمدرضا عاشوری

مرکز کنترل درونی و بیرونی

دیروز که برای پیاده‌روی رفته بودم، یک فایل صوتی دیگر از رادیو مذاکره را گوش دادم. صحبت در مورد مرکز کنترل درونی و بیرونی بود که به نظرم برای نقل کردن در وبلاگم جالب آمد.

آدم‌ها را از یک منظر می‌شود به دو دسته تقسیم کرد. آن‌هایی که مرکز کنترل‌شان درونی است و آن‌هایی که مرکز کنترل‌شان بیرونی است. حالا هر کدام از این‌ها چه هستند؟

مرکز کنترل درونی

مرکز کنترل درونی یعنی اینکه هر کس مسولیت کار‌های خود را خودش بر عهده می‌گیرد و اگر مرتکب اشتباهی شود خودش را مسئول می‌داند و سرزنش می کند. مثالی که محمدرضا شعبانعلی زد را هم برای‌تان ذکر می‌کنم.

فکر کنید شخصی نزدیک عصر، بعد از اینکه کارش تمام شده، در طول روز‌ هم از گوشیش زیاد استفاده کرده نیاز پیدا می‌کند که یک تماس تلفنی فوری بگیرد ولی متوجه می‌شود که شارژ باتری گوشی‌اش تمام شده است.  اگر این فرد از مرکز کنترل درونی برخوردار باشد خودش را مقصر می‌داند که چرا اجازه نداده مثلا گوشیش 100 درصد شارژ شود و آن را روی 80 درصد از شارژ کنده است. احتمالا با خودش می‌گوید اگر اجازه می‌دادم تا 100 درصد شارژ شود الان شارژ گوشیم تمام نمی‌شد.

مرکز کنترل بیرونی

اشخاصی که دارای مرکز کنترل بیرونی هستند معمولا شرایط محیطی و عوامل خارجی را  مسئول  اشتباهاتی که صورت گرفته است می‌دانند. این افراد معمولا در بیرون از خود به دنبال مقصر می‌گردند. مثلا همان شخصی که در مثال قبل گفتم اگر شرایط مشابهی برایش به وجود بیاید احتمالا شرکت سازنده تلفن همارهش را لعن و نفرین می‌کند که چنین جنس آشغالی را تولید کرده است که باتری‌اش زود تمام می‌شود.

کدام بهتر است؟

مرکز کنترل درونی از مشخصه‌های فرد کار آفرین است. خودتان تصور کنید اگر بخواهیم همیشه محیط را مقصر بدانیم و همیشه فکر کنیم  این محیط است که کنترل زیادی روی ما دارد شاید هرگز اقدام به کاری نکنیم. زیرا که به ندرت پیش می‌آید شرایط محیطی باب میل ما باشد و اگر بخواهیم صبر کنیم تا شرایط مناسب شود شاید به عمرمان قد ندهد. 

اما شخصی که مرکز کنترلش درونی است، تصمیم می‌گیرد، اقدام می‌کند و اگر هم شکست خورد معمولا خودش را مقصر شکست خواهد دید.

می‌شود فهمید کسی که مرکز کنترلش در درون خودش قرار دارد انسان موفق‌تری خواهد شد. اما به نظرم مرکز کنترل را نمی‌شود سیاه و سفید در نظر گرفت و باید آن را یک طیف قلمداد کنیم. به یقین می‌توان گفت در موارد بسیاری محیط تاثیر زیادی در موفقیت و عدم موفقیت فرد دارد. اما ما دنبال مقصر نمی‌گردیم و پیدا کردن و سرزنش کردن مقصر دردی را دوا نمی‌کند.  پس بهتر است سعی کنیم مرکز کنترل خودمان را به درون خود منتقل کنیم. حداقل فایده این کار این است که اقدام به انجام کاری می‌کنیم، چون معتقدیم که موفقیت و شکست دست خودمان است و در صورت تلاش  موفق خواهیم شد.

مرکز کنترل بیرونی ممکن است به انفعال فرد موجب شود. زیرا که فرد همیشه منتظر است شرایط بهتر شود و اقدام به کاری نمی‌کند. 

البته باید ذکر کنم که اطلاعات من در این زمینه بسیار کم است و صرفا حرف‌هایی که در یک فایل صوتی شنیده‌ام و برداشت‌های خودم از آن را در قالب یک پست وبلاگ نوشته ام. اما مایلم به زودی در این زمینه بیشتر مطالعه کنم.


خوشحال خواهم شد اگه نظرتان برا برایم بنویسید

نظر شما در مورد مرکز کنترل بیرونی و درونی چیست؟ 

خودتان را جزو کدام دسته می‌دانید؟

دنبال کردن

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
این وبلاگ شامل نوشته‌های پراکنده‌ و روزنوشته‌هایی است که تصمیم گرفته‌ام منتشر کنم.

Designed By Erfan Powered by Bayan