محمدرضا عاشوری

وبلاگ نوشته‌ها و روزنوشته‌های محمدرضا عاشوری

تو خوشحالی؟

گاهی از خودم می‌پرسم آدم‌های خوشحال چگونه هستند؟ آیا آدم‌های خوشحال وجود دارند؟ آیا من خوشحالم؟ خوشحال بوده‌ام؟ خوشحال خواهم بود؟ نمی‌دانم ملاک چیست. اصلا چطور می‌شود گفت فلانی خوشحال است؟ یعنی درد ندارد؟ یعنی رنجی نمی‌کشد؟ یعنی آنچه در محیط می‌بیند، می‌شنود و درک می‌کند در میزان رنجش هیچ تاثیری ندارد؟ یا شاید درک می‌کند ولی اهمیتی نمی دهد؟ چطور می‌شود اهمیت نداد؟

نمیدانم شادمانی چه ملاک‌هایی دارد. شاید یکی از ملاک‌هایش این باشد که صبح‌ها وقتی چشم‌هایت را باز می‌کنی به جای استرس شروع یک روز جدید، لبخندی روی لب‌هایت نقش بسته باشد.

شاید شادمانی آنجایی باشد که از شر این نمی‌دانم‌های زندگی خلاص شده‌ باشیم. آنجایی که بدانیم چرا هستیم.

شادمانی شاید آنجاست که همه چیز ساده و بی‌تکلف است. 

نمی‌دانم شادمانی یا شادکامی چطور حاصل می‌شود. اما همیشه از خودم سراغشان را می‌گیرم. دل تنگشان می‌شوم. حس می‌کنم آمده‌اند و کمی مانده‌اند و رفته‌اند. حس می‌کنم بازگشته‌اند و در زده‌اند و من در به روی‌شان باز نکرده‌ام. حس می‌کنم وجود دارند اما کمی دور شده‌اند. شاید کسی اسیرشان کرده باشد. 

منظورم اینه که خوشبختی اول زندگی یعنی تن سالم داریم

به نظرم خوشبختی فقط و فقط یعنی سلامتی ..

یعنی آدم که در سلامت کامل نیست نمیتونه احساس خوشبختی کنه؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
این وبلاگ شامل نوشته‌های پراکنده‌ و روزنوشته‌هایی است که تصمیم گرفته‌ام منتشر کنم.

Designed By Erfan Powered by Bayan