محمدرضا عاشوری

وبلاگ نوشته‌ها و روزنوشته‌های محمدرضا عاشوری

وبلاگ نویس عزیز،فونتت را بزرگ کن

شما رو قسم به اون گوشیتون، به اون لپ تاپ و پی سی و تبلتی که باهاش مینویسید فونت نوشته‌هاتون رو بزرگ کنید. بیشتر وبلاگ نویس ها گله میکنند که چرا مردم دنبال نوشته های کوتاه میرن و نوشته های بلند رو نمیخونن. خب عزیزان یکم کار رو براشون راحت‌تر کنید.

یه عده هستن متن مینویسن مثلا شامل 10 تا پاراگراف طولانی با فونت ریز، خب مخاطب بیچاره اون مطلبو بخونه فقط یک ساعت باید به چشمش استراحت بده. این فونت وبلاگتون رو درشت کنید خواهشا. یکی برای اولین بار بیاد وبلاگتون با همچین صحنه ای مواجه بشه اصلا نمیخونه.

خیلی ها از گوشی برای خوندن وبلاگ ها استفاده میکن،که مشکل فونت ریز اونجا تازه بدتر هم میشه، مخصوصا اگه قالبتون ریسپانسیو نباشه.

پیر شدیم

امشب شام خونه عمه جان مهمون بودیم. پس از صرف شام و هنگام خوردن تخمه و میوه و اینا همونطور که میدونید یک نفر سوژه میشه که کل جمع در موردش صحبت کنن. و در این شب فرخنده چه سوژه ای بهتر از من؟  داشتم با دختر عمه م و خواهرم حرف میزدم که یه آستین بالا زدن شنیدم، یهو عمه م گفت، آهان محمد؟ من گفتم: چی شده؟؟ گفت آهان دیگه، نمیخوای آستین بالا بزنی؟ هوس عروسی کردیم.گفتم اقا این همه آدم چرا گیر دادین به من؟ بابای ما هم به جای حمایت از من میگه فعلا کار نداره کاری بهش ندارم، اینور بره سر کار اونور زنش میدیم، دست خودشه مگه؟ من :|

عمه م میگه آدم زن بگیره خودشو جمع و جور میکنه، میگم آخه از من جمع و جورتر؟ هیچی دیگه خلاصه سوژه شده بودیم. تازگیا زیاد گیر میدن، اینجوری نبودنا اینا.

وسط این هیری ویری خواهرم گیر دادم داداش چقدر موهات سفید شده! گفتم یکی دوتاست دیگه بابا، گفت نه آقا خیلیه، موهاتو کوتاه کردی قشنگ مشخصه، من :|

خلاصه این که دیگه انگاری داریم پیر میشیم! زود بزرگ شدیم بابا، هنوز راه داشت، چن روز دیگه هم که یه سال دیگه به سنم اضافه میشه، هییی!


25 مهر 1400

ازدواج کردم :)

نگرش منفی، نگاه منتقدانه اور وات؟

من از اون آدمام که اگه بخوام کاری رو شروع بکنم یا چیزی رو بخرم یا به طور کلی بخوام چیز جدیدی وارد زندگیم کنم، به اولین چیزی که فکر میکنم بدی‌ها و ایراد‌ها و نقص‌های اون چیزه. فکر میکنم منطقی باشه! چون چیزی که خوبه، خوبه، و برای ما مشکلی ایجاد نمیکنه. اما اون چیزی که ممکنه برامون دردسر بشه،نقص ها و بدی‌های اون چیزیه که میخواد وارد زندگیمون بشه.

در نگاه اول ممکنه از خیلی چیزها خوشمون بیاد و خیلی خوبی‌ها رو توی اون چیز ببینیم، اما وقتی کمی دقیق شیم ممکنه مشکلات و نقص‌هایی در اونا وجود داشته باشه که برامون در آینده مشکل ایجاد کنه و هیچ عقل سلیمی دنبال دردسر نمیگرده، البته دردسر داریم تا دردسر، خیلی چیزا رو میشه حل کرد، اما خب باید تمام سعمون رو بکنیم تا انتخابی داشته باشیم که موجب نشه بیشتر وقتمون رو در آینده صرف برطرف کردن نقص‌ها و مشکلاتی که می‌شد جلوش رو گرفت بکنیم. ببینید منظور من این نیست که باید همیشه همه‌چیز کامل و بی‌نقص باشه، نه اصلا همچین چیزی امکان نداره، منظور من اینه که میشه توی هر موردی، بهترین گزینه‌ای که قابل دسترسی هست رو انتخاب کرد.

خیلی ها به این دیدگاه میگن منفی نگری، اما به نظرم این منفی نگری نیست و اسمش نگاه منتقدانه است، به نظرم اگه همین نگاه منتقدانه رو داشته باشید توی خیلی از انتخاباتون موفق خواهید بود. 

پارک ملی بوجاق

امروز به خانواده رفته بودیم طرف کیاشهر، پارک ملی بوجاق. جای خیلی قشنگیه، به همه گیلانی ها پیشنهاد میکنم حتما برید، و به بقیه هموطنان هم پیشنهاد میکنم اگه اومدن گیلان حتما برن. عکس های زیادی گرفتم ولی دوتاشون رو دوست داشتم که براتون میذارم.

پارک ملی بوجاق

پارک ملی بوجاق

دوباره نوشتن برای مجله سخت افزار

طی صحبتی که با بچه های مجله سخت افزار داشتم میتونم دوباره براشون بنویسم.قبلا فقط مطالب سینمایی مینوشتم اما الان میخوام در مورد مطالب دیگه هم بنویسم. نوشتن در مورد یه موضوع ادمو خسته میکنه. امیدوارم که بتونم مطالب خوبی رو برای این وبسایت خوب و حرفه ای، بنویسم. باید خیلی حواسم جمع باشه چون این وبسایت یه وبلاگ شخصی نیست، خیلی چیزا رو باید در نظر بگیرم و مطلبی رو بنویسم که در سطح این سایت باشه، اگه مطالبم ضعیف باشه چندان موفق نخواهم بوذ. خب برم  در مورد مطلب بعدی که میخوام بنویسم یکم تحقیق کنم.

این وبلاگ شامل نوشته‌های پراکنده‌ و روزنوشته‌هایی است که تصمیم گرفته‌ام منتشر کنم.

Designed By Erfan Powered by Bayan